وقتی روایت انقلاب اسلامی از اسلام موجب بسط و گسترش تشیع شد

بازگشت به اسلام ناب محمدی، که اساس گفتمان انقلاب اسلامی است، تفکر شیعه را ذیل مقوله «ولایة‌الله» محدود نکرده و با یک بازتعریف، شیعه را با عناصری همچون «عدالت»، «ولایت»، «شهادت»، «جهاد» و «استکبارستیزی» معرفی کرد.

خبرگزاری فارس ـ گروه اندیشه ـ محمدمهدی اسکندری: هر از گاهی از سوی برخی جریانات فکری متعلق به اردوگاه تشیع، در رسانه‌های غیر رسمی فضای مجازی، موجی پمپاژ می‌شود مبنی بر اینکه جمهوری اسلامی تنها از نام تشیع بهره‌مند است و در راستای ترویج، بسط و گسترش معارف اهل‌بیت (علیهم‌السلام) سیاست مشخصی را اتخاذ نکرده و اساساً سیاست اشاعه مذهب را وقعه‌ای نمی‌نهد. در نظر آنان، این انفعال جمهوری اسلامی در موضع‌گیری‌های مذهبی کار را بدان جا کشانده که جریانات تندروی سنی مذهب نظیر «وهابیت» فرصتی را فراهم دیده تا  با خیال راحت‌تر و بسط ید بیشتر تبلیغات انحرافی خویش را در سرتاسر جهان اسلام بالاخص در برخی مناطق ایران علیه اهداف تشیع و حتی نظام سیاسی منسوب به تشیع در ایران پی بگیرد. جبهه تحجّر که از ابتدای انقلاب، بزرگان آن نظیر شهیدان بهشتی و مطهری را «وهابی» خوانده، چنین بیان می‌کند که جهت‌گیری جمهوری اسلامی در راستای «وحدت» و «امت واحده اسلامی» دچار ضعف اشاعه مذهب اهل‌بیت در دنیا بالاخص جهان اسلام شده است.

بازتعریف مذهب، با گفتمان اسلام ناب یا اسلام سیاسی

فارغ از صحت چنین دیدگاهی نسبت به اساس دین و مذهب تشیع و این پرسش که آیا وحدت و همراهی با مخالفین عقیدتی و فقهی مطلوب است یا خیر، سؤال مهم‌تر دیگری مطرح است که آیا تبلیغ مستقیم انگاره‌های نظری و عقیدتی همواره راهکار و ترجیح مناسبی برای بیان اهداف عالیه مذهب و یا نظام سیاسی است یا خیر؟

قبل از هرچیز باید تفهیم شود که مسأله جمهوری اسلامی و سیاست اصلی رهبران آن از ابتدای امر، دغدغه‌ها و چالش‌های حال حاضر جهان اسلام بوده است. همان مسائلی که سالیان سال خاورمیانه و امت اسلامی را به انحای مختلف به ورطه انفعال سیاسی و قبول استعمار کشاند. در نظر رهبران انقلاب، اسلام و مذهب یعنی همین مردم مسلمان و رهایی آنان از یوغ انحراف فکری و استعمار غربی. بازگشت به اسلام ناب محمدی، که اساس گفتمان انقلاب اسلامی است، تفکر شیعه را ذیل مقوله «ولایة‌الله» در حیطه شیعیان محدود نکرده و با یک بازتعریف، شیعه را با عناصری همچون «عدالت»، «ولایت»، «شهادت»، «جهاد» و «استکبارستیزی» معرفی کرد تا پژواک حقیقی مکتب حسینی و علوی در سرتاسر جهان طنین‌انداز شود.

از قیاسش خنده آمد خلق را

جمهوری اسلامی در طول این چهل‌و اندی سال در ترویج و تبلیغ، پیام اصلی تشیع را که همانا آزادگی در برابر جور و ظلم و تجمیع بر در خانه اهل بیت عصمت و طهارت است از طریق منابر مذهبی، رسانه‌، کتاب، فرصت‌های تحقیقی برای محققین و …  دنبال کرده و در این راه کم نگذاشته است، اما مسأله اصلی این است که روش و منهج تبلیغی و سیره توسعه نظری آرمان انقلاب و تشیع در قالب یک حاکمیت سیاسی با روش مألوف و سیره معمول علما و مراجع تقلید شیعی یکی نیست و نباید یکی انگاشته شود. مقایسه نهاد سیاسی به گستردگی و پیچیدگی یک واحد و نظام سیاسی همچون کشور ایران با اقتضائات اجتماعی، اقتصادی، سیاست خارجی، مبارزه با استعمار جهانی و ارتجاع منطقه‌ای، با روش و سیره بیوت پر برکت مراجع تقلید و نهادهای منفرد تبلیغی شیعی، قیاسی ناصواب خواهد بود.

جمهوری اسلامی بَدیل نوین حکومت صفوی است؟

اگر قرار است تأثیر جمهوری اسلامی بر گسترش تشیع را شاهد باشیم، یکی از بهترین روش‌ها نظر و استنباط مخالفان سرسخت شیعیان یعنی وهابیان و گروه‌های نظیر آن درباره تلاش جمهوری اسلامی ایران در راستای توسعه تفکر سره دینی و شیعی است. وقتی به آثار علمای وهابی و مخالف تند و تیز شیعه نظر می‌کنیم بیش از هر چیزی شاهدیم که در نظرشان جمهوری اسلامی هدفی جز فراگیری تشیع در عالم اسلام و پیشبرد سیاست‌های فرقه‌ای خود ندارد. به زعم ایشان جمهوری اسلامی بَدیل نوین از حکومت صفوی است که قرار است با موضع‌گیری‌های فرقه‌ای عقاید شیعی را در سرتاسر جهان اسلام تثبیت کند. البته این یک برداشت واهی است که جمهوری اسلامی ایران بازتولید نظام صفوی است، اما ارزیابی آنان در نهایت، معطوف به نتایج سیاست‌ها و اقدامات نظام ایران در عرصه جهانی و منطقه‌ای است. 

انتظار بی‌جا!

متأسفانه برخی از مذهبیون در ایران، از جمهوری اسلامی انتظار دارند همچون حکومت صفوی تمام هم و غم‌اش را صرف موضوعات فرقه‌ای و مذهبی کند و تمام استعدادها و ظرفیت‌ها صرف پرداختن به موضوعات مذهبی بین شیعیان و سایر مسلمین شود. اما حقیقت این است که نگرش کلان جمهوری اسلامی و رهبران آن، آن‌چه را که مدنظر قرار می‌دهد نه موضوعات رهزنِ فرقه‌ای که ارزش‌های اساسی اسلام است. در این نظرگاه اگر این مفاهیم مغفول نظیر قیام لله و شهادت و جهاد بار دیگر احیا شود سوق به مذهب تشیع به عمل خواهد آمد. در این باره استناداتی را ارائه می‌دهیم.

تقصیر انقلاب ایران است

ربیع بن محمد السعودی، استاد دانشگاه عربستانی با گرایشات شدید ضد شیعی، در کتاب خود با نام «الشیعه الاثنی عشریه فی میزان الاسلام» از حضورش در مصر می‌گوید و می‌نویسد: « آنچه باعث تعجب بسیار من شده، این است که گروهی از برادران سنی مذهب ما که نسبت به آنان حسن ظن داشتیم و طلاب محترمی که در حلقه‌های درسی ما حاضر می‌شدند، اخیراً راه جدیدی را طی می‌کنند و این راه جدید همان تشیع است. تمام این گرایشات به سبب تحت تأثیر قرار گرفتن از انقلاب ایران رخ داده است (ص ۵).»

سید بن حسین العفانی، در سال ۲۰۰۸ و پس از جنگ ۳۳ روزه لبنان کتابی را به رشته تحریر درآورد با عنوان «خمینی العرب، حسن نصرالله والرافضه الشیعه شر التی اقترب» از عنوان کتاب به خوبی می‌توان دریافت کرد که فراگیری و گسترش تشیع که در نظر این نویسنده ضد شیعی «شر» و اتفاق ناگوار است، در سایه حرکت حزب‌الله لبنان که گفتمان شیعی است سرعت گرفته و اشاعه پیدا کرده است.

امام خمینی، نماینده تشیع و مدافع اصلی آن از نظر وهابیت

ابی عبدالرحمن مقبل بن هادی، نویسنده وهابی دیگری است که کتابی با عنوان«الالحاد الخمینی فی ارض الحرمین» به چاپ رسانده و در آن عقاید شیعی را به نقد می‌کشاند، از لفظ «الحاد الخمینی» برای نام کتابش استفاده کرده! معمولاً مخالفین شیعه نام‌هایی نظیر «الرد علی الشیعه، الرد علی الرافضه، نقد التشیع و…» را برای کتاب‌های انتقادی خویش بر می‌گزینند، اما در این کتاب امام خمینی و حرکت انقلابی او نمادی از تشیع و رأس این جریان در دوران معاصر انگاشته شده که گویی فرقی بین حقیقت حضرت روح‌الله و تفکر تشیع نیست.

در اندیشکده‌های کشورهای عربی حضور ایران و بسط گفتمان انقلاب اسلامی در منطقه، نه به عنوان فراگیری سیاست ایران در آن سوی مرزها تلقی می‌شود، بلکه به عنوان سیاست توسعه تشیع در مناطق و جغرافیای اسلامی ارزیابی می‌شود. در بسیاری از کشورهای عربی محور مقاومت را نه به عنوان محور ضد صهیونیستی، بلکه با عبارت هلال شیعی می‌شناسند که هدفش تثبیت عقاید مذهب امامیه است. 

رفع یک شبهه

واژه «هلال شیعی» اولین بار از سوی عبدالله دوم پادشاه اردن، مطرح شد که در خلال آن خطر قدرت گرفتن شیعیان را در منطقه مطرح کرد. پس از او حسنی مبارک در مصر برخی از مقامات عربستان سعودی، از جمله کسانی بودند که خطر هلال شیعی را در منطقه مطرح کردند به عقیده آن‌ها جمهوری اسلامی ایران می‌تواند، با اعمال نفوذ طبیعی در میان شیعیان عراق، سوریه، لبنان و یمن تحولات ژئوپلتیک خاورمیانه را هدایت کرده و موازنه قدرت را به نفع شیعیان و علیه منافع آمریکا، اسرائیل و اهل سنت تغییر دهد. ما منکر اثرگذاری جمهوری اسلامی بر سایر مسلمانان خاورمیانه بالاخص شیعیان نیستیم، اما این موضوع هیچ‌ربطی به تمایلات فرقه‌ای ندارد که اگر این چنین بود جمهوری اسلامی از سلفی‌های اخوانی در حماس و جهاد اسلامی حمایت مادی و معنوی نمی‌کرد. 

اینکه در آثار وهابیان معاصر «خمینی» و «تشیع» درکنار هم قرار گرفته‌اند و دو جزء جدا نشده به حساب می‌آیند، حاکی از آن است که اسلامِ طرح شده از سوی حضرت امام خمینی (ره) همان تشیع نابی است که نه با درگیری بر سر مسائل فرقه‌ای و مذهبی، بلکه با دعوت مردم جهان اسلام به اولویت‌های اساسی منطقه و جهان اسلام توجه سایرین را به مکتب آل‌الله جلب می‌کند و بدیهی است وهابیت از آن عصبانی است. 

ادعایی که اخوان‌المسلمین داشت اما حزب‌اللهی‌ها عملی‌اش کردند

عمری شعارهایی چون: فلسطین، امت اسلامی، تقابل با غرب، نابودی اسرائیل و… تنها از حنجره‌های مفتیان الازهر و اعضای اخوان المسلمین بیرون آمد، حال این شعارها و آرمان‌های فکری توسط یک حرکت توسط شیعیان ایران به نام انقلاب اسلامی ایران درحال عملی شدن و غلبه گفتمان آن بر سایر مدعیان است. درحقیقت شعار را آنان زودتر سر دادند، اما شیعیان علی به منصه ظهور رساندند. آماج گرویدن به تشیع در آن دوران در وهله اول نه به دلیل تبلیغات مذهبی و فرقه‌ای از سوی ایران، بلکه به خاطر تبلور روحیه مقاومت اسلامی در میان ایران اسلامی است، که این روحیه و آرمان سرچشمه‌اش از مکتب حضرات معصومین است و همین کافی بود تا توجهات به تشیع بار دیگر جلب شود. مکتبی که شعارش «کونا للظّالم خصماً و للمظلوم عوناً» است در نزاع‌های فرقه‌ای محدود نمی‌شود.

منبع: خبرگزاری فارس
کد خبر 74

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha