آیا امام باقر(ع) قائل به جدایی دین از سیاست بودند؟

سختگیری حکام اموی در دوران امام باقر علیه السّلام به دلیل ادعای امامت و زعامت دینی سیاسی ایشان بود که امویان را غاصب می‏‌دانستند و این نشان دهنده این است که هیچگاه اهل بیت(ع) چه آنها که قیام کردند و چه آنها که به ترویج معارف حقه اسلامی پرداختند قائل به جدایی دین از سیاست نبودند و امروز نیز اگر ما خود را پیرو اهل بیت(ع) می دانیم باید حکومت را حق کسی بدانیم که عالم به علم اهل بیت(ع) و اعلم، افقه و اشجع علمای زمان است و آن کسی جز ولی فقیه نیست.

عتبه نیوز| همواره یکی از چالش های مهم مربوط به زندگی مردم در هر عصر، نحوه ارتباط میان دین و سیاست بوده است و این چالش همواره زندگی مردم را تحت تأثیر خود قرار داده است. در اسلام نیز اگرچه در ابتدا با تشکیل حکومت توسط پیامبر(ص) همگی بر امتیازات یگانگی دین و سیاست واقف شدند اما بعد از رحلت پیامبر(ص) حب قدرت و مقام در میان جامعه دودستگی ایجاد کرد و با وجود اینکه پیامبر(ص) در روز عید غدیر به صراحت با معرفی امیرالمؤمنین(ع) بر تداوم اتحاد دین و سیاست تأکید کرده بودند عده ای در سقیفه جمع شدند تا بر این اتحاد مبارک پایان دهند.

این بدعت و انحراف در سنت پیامبر(ص) که از سقیفه آغاز شد تا آنجایی ادامه یافت که امروزه برخی از شیعیان نیز گمان می کنند ائمه(ع) به ویژه بعد از قیام امام حسین علیه السلام از سیاست صرفنظر کرده و به کار علمی و فرهنگی روی آوردند و تلاش های علمی امام باقر علیه السلام و فرزندشان را در این راستا تفسیر می کنند.

از این رو در سالروز شهادت امام باقر علیه السلام به گوشه ای از اقدامات سیاسی آن حضرت اشاره می کنیم تا درکی بهتر از این اقدام ایشان و ائمه بعد از ایشان پیدا کنیم.

امام باقر علیه السلام در شرایطی که اموی‌ها و بعد از آن عباسی‏ها برای بقای حکومت خویش هر مخالف و مخالفتی را به شدّت سرکوب می‏کردند، موضع اصلی خویش را بیان معارف دینی واقعی اسلام قرار دادند و کار اصلی و اساسی خود را تدوین فرهنگ مذهبی قرار داده و سبب پیدایش مکتبی با فرهنگی غنی خاص خود گردیدند که بعدها به مکتب جعفری شهرت یافت. اگر چه اشتهار آن به مکتب باقری هم گزاف نبود. این مکتب فکری که در تمام زمینه‏ها، علوم اهل بیت را به طور منظم ارائه می‏دهد، نتیجه بیش از نیم قرن (از سال ۹۴- ۱۴۸) تلاش‏های پیگیرانه امام باقر و امام صادق علیهما السلام است.

اما این‏ بدان‏ معنا نبود که‏ امامان‏ شیعه‏ هیچ‏وقت‏ علیه‏ زورگویان‏ حاکم‏ موضع‏گیری‏ نکردند، تقریبا همه‏ شیعیان‏ و حتی‏ امویان‏ به‏ خوبی‏ می‏دانستند که‏ رهبران‏ شیعه‏ مدعی‏ خلافت‏ هستند؛ چنانکه‏ در کلماتی‏ از امام‏ باقر علیه‏ السّلام‏ بدین مضمون نقل‏ شده‏‏ که‏ خلافت‏ حق‏ آنها و حق‏ آبائشان‏ بوده‏ است‏ و قریش‏ آن‏ را به‏ زور از دست‏ آنها خارج‏ کرد. از این‏ رو شیعیان‏ را از همکاری‏ با حکام‏ جز در مواردی‏ که‏ به‏ طور استثنایی‏ و بنا به‏ دلایل‏ خاصی‏ تجویز می‏شد، منع‏ می‏کردند، اما این‏ مسأله‏ در شکل‏ یک مبارزه رسمی پیگیر و مسلحانه و شرکت در قیام‌های انقلابی تحقق نیافت، بنابراین مخالفت و دعوت به عدم همکاری و مبارزه منفی از مواضع روشن و مشخص امام باقر علیه السلام بود.

عقبة بن بشیر اسدی یکی از شیعیان، نزد امام باقر علیه السّلام آمد و با اشاره به جایگاه بلند خود در میان قبیله خویش گفت: ما در قبیله خویش عریفی(فرد شناخته شده) داشتیم که مرده است، افراد قبیله می‏خواهند مرا به جای او به عریفی‏ برگزینند. نظر شما در این مورد چیست؟ امام فرمودند: اگر از بهشت بدت می‏آید و آن را دوست نمی‏داری، عریفی قبیله‏ات را بپذیر که اگر حاکم، خون مسلمانی را بریزد تو در خونش شریک خواهی شد و چه بسا از دنیایشان هم چیزی به دستت نیاید.

این روایت نشان می‏دهد که امام باقر علیه السلام چگونه شیعیان خود را از داشتن هر مقامی در دولت طاغوت حتی در حدّ عریف که مسئولیت چندانی هم نداشت منع می‏کردند زیرا حکومت را حق خود می دانستند و شیعیان را از همکاری با حکومت های ستمکار و طاغوتی منع می کردند.

امام باقر علیه السّلام به شیوه‏های مختلفی مردم را تشویق به اعتراض و نصیحت حکام می‏کردند؛ در روایتی از آن حضرت آمده است که «کسی که نزد سلطان ظالم رود و او را دعوت به تقوای الهی و موعظه کند و از قیامت بترساند، برای او همچون پاداش جن و انس خواهد بود.» (الاختصاص؛ ص۲۶۱)

تقیّه یکی از اصولی‏ترین سپرهایی است که شیعه در پناه آن خود را در دوران‌های سیاه استبداد اموی و عباسی حفظ کرد، چنان که امام باقر علیه السّلام از پدر بزرگوارشان نقل کردند که فرمودند « تقیه دین من و دین پدران من است، کسی که تقیه ندارد دین ندارد.»( دعائم الاسلام، ج ۱، ص ۹۵)

در مورد ادعای امامت در خاندان اهل بیت، ادله و شواهد تاریخی زیادی به طور وضوح دلالت بر آن دارد و این مسأله برای اغلب مردم روشن بوده و همه می‏دانستند که امامان شیعه امامت را حق منحصر به فرد خود می‏دانند. امام باقر علیه السّلام و سایر امامان بر بطلان کار خلفای حاکم و عدم مشروعیت آنها تأکید داشتند و لزوم برقراری امامت راستین در جامعه اسلامی را برای مردم مطرح می‏کردند.

امام باقر علیه السلام به محمدبن مسلم فرمودند « ای محمد (بن مسلم) هر کس از این امت، بدون امامی آشکار و عادل و منصوب از جانب خدا، به سر برد، گمراه شده و به حیرت می‏افتد و اگر در این حال بمیرد در حال کفر و نفاق مرده است. ای محمد سردمداران جور و ستم و پیروانشان از دین خدا منحرف شده و خود به ضلالت افتاده و دیگران را به راه ضلالت می‏کشانند و کارهایی که انجام می‏دهند به خاکستری می‏ماند که در روز طوفانی بادی شدید بر آن وزیده باشد و از آنچه انجام داده‏اند چیزی دستگیرشان نمی‏شود و این جز گمراهی دور کننده از حق چیز دیگری نیست.» (الکافی، ج ۱، ص ۱۸۴- ۱۸۳)

نتیجه طبیعی این کلمات سوق دادن مردم به سمت اهل بیت(ع) و آگاه کردن مردم نسبت به جور و ستم والیان و حاکمان بود. تکیه‏های مکرر امام باقر علیه السلام بر اینکه ولایت در کنار نماز و روزه و حج و زکات، پنج حکم اساسی اسلام می‏باشد بر همین اساس بود، چنانکه در دنباله حدیث فوق به منظور تأکید بر امر ولایت فرمودند « و لم یناد بشی‏ء کما نودی بالولایة، فأخذ الناس بأربع و ترکوا الولایة؛ خدا مردم را به چیزی مهمتر از ولایت فرا نخوانده است با این حال مردم آن چهار تا را گرفتند و ولایت را رها کردند.» (الکافی، ج ۱، ص ۱۸۴- ۱۸۳)

روایت شده که روزی امام باقر علیه السّلام بر هشام بن عبد الملک وارد شدند و به او به عنوان خلیفه و امیرالمؤمنین سلام نکردند. هشام ناراحت شد و به مردمی که در اطرافش بودند دستور داد تا امام را سرزنش کنند، پس از آن هشام به امام گفت: در هر زمانی یکی از شما میان مسلمانان اختلاف‏افکنی کرده و مردم را به سوی خود فرا خوانده است. در این حال امام رو به مردم کرده، فرمودند « ای مردم به کجا می‏روید، به کجا رانده می‏شوید، شما در آغاز به وسیله ما اهل بیت هدایت شدید و سرانجام کار شما نیز با ما پایان می‏پذیرد. اگر شما زودتر زمام امور را در دست گرفتید. در پایان کار اداره امّت اسلامی و امور آن به دست ما خواهد بود، برای این که ما خانواده‏ای هستیم که عاقبت با آنان است، خدا می‏فرماید: «عاقبت کار از آن پرهیزگاران است»( الکافی، ج ۱، ص ۴۷۸) سپس هشام دستور بازداشت امام را صادر کرد. کسانی که در زندان با آن حضرت بودند تحت تأثیر قرار گرفتند و شیفته وی شدند. وقتی هشام از این موضوع آگاه شد، گفت حضرت را به مدینه بازگردانند.( حیات فکری و سیاسی ائمه، جعفریان ،ص:۳۱۹)

بنابراین سختگیری حکام اموی در دوران امام باقر علیه السّلام به دلیل ادعای امامت و زعامت دینی سیاسی ایشان بود که امویان را غاصب می‏‌دانستند و این نشان دهنده این است که هیچگاه اهل بیت(ع) چه آنها که قیام کردند و چه آنها که به ترویج معارف حقه اسلامی پرداختند قائل به جدایی دین از سیاست نبودند و امروز نیز اگر ما خود را پیرو اهل بیت(ع) می دانیم باید حکومت را حق کسی بدانیم که عالم به علم اهل بیت(ع) و اعلم، افقه و اشجع علمای زمان است و آن کسی جز ولی فقیه نیست.

کد خبر 1382

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha