با یک ساعت اضافه کاری در حرم به حج مشرف شدم

حسین مروج کاشانی؛ خادم امام رضا(ع) و خبرنگار تخصصی حوزه حرم و زیارت است. سال‌های سال کنار مضجع امام مهربانی‌ها باشی و آنچه در این حرم بوده و هست را روایت کنی بی‌شک حاصلش انتشار اخباری بی‌نظیر از قطعه‌ای از بهشت برای همه آن‌هایی است که قلبشان با یاد امام رئوف(ع) می‌تپد.

عتبه نیوزهاشم رسایی‌فر؛ «حاج‌آقامون همیشه می‌گفت حسین، برای امام رضا(ع) کم نگذاری. بین کار خودت و کاری که قرار است برای امام رضا(ع) انجام دهی کار آقا مقدم باشد. سعی کردم این موضوع همیشه مد نظرم باشد. نتیجه‌اش را هم تاکنون به خوبی لمس کردم». این‌ها را حسین مروج کاشانی می‌گوید و نقل می‌کند سال ۸۹ مصاحبه‌ای با زائران در حرم مطهر داشتم؛ مطلب در مورد نظرسنجی از زائران بود. زمان برد و رسید به آخر وقت، با خودم گفتم سفارش پدر را گوش بدهم، کار آقا را تمام کنم و بعد به خانه برگردم. همین کار را کردم و یک ساعتی بیشتر ماندم. زمان خروج از حرم مطهر در حال سلام دادن بودم که یکی از دوستان را دیدم که با عجله به سمت من می‌آمد گفت از صبح دنبالت بودم و نتوانستم پیدایت کنم گوشی‌ات خاموش بود و هر جا که فکر می‌کردم تماس گرفتم اما نبودی. خیلی مشتاق بودم چه می‌خواهد بگوید. وقتی پرسیدم ماجرا چیست. گفت همین الان باید گذرنامه‌ات را به من برسانی تا با هواپیما به تهران بروی برای تأیید به عنوان خدمه کاروان حج و راهی سفر خانه خدا شوی! خیلی خبر خوشحال کننده‌ای بود همان جا فهمیدم امام رضا(ع) چقدر باکرامت است که یک ساعت بیشتر کار کردن برایش را این گونه با سخاوت جبران می‌کند.

مصاحبه حاج‌قاسم که منتشر نشد!
حاج‌حسین هم گفت‌وگوی منتشر نشده ارزشمندی دارد که همیشه حسرتش را می‌خورد؛ صحبت با حاج‌قاسم سلیمانی در بیت خدام حرم مطهر. «نیمه شبی که حاج‌قاسم در بیت خدام حاضر شده بود گفت‌وگویی با ایشان انجام دادم که بنا به قولی که حاج‌قاسم گرفته به امانت پیش من باقی مانده که حسرت انتشارش به دلم مانده». حاج‌حسین بنا به حوزه کاری‌اش از کرامت‌های آقا فراوان دیده است. مثلاً از مصاحبه با آشپزی می‌گوید که دقیقه ۹۰ مدارکش را ارسال می‌کند و در کمال ناامیدی، استخدام آشپزخانه حضرت می‌شود. در این بین گفتن از دخترک ۹ ساله آذربایجانی که از روستایی دورافتاده نامه‌ای به امام هشتم نوشته بود یک بار دیگر چشم‌های حاج‌حسین را نمناک کرد. خاطره منتشر شده از خادمی است که گفته بود زمان غبارروبی مضجع مبارک وقتی مشغول شمردن نذورات بودیم یک اسکناس ۱۰۰ دلاری لابه‌لای بقیه پول‌ها نظرم را به خودش جلب کرد، وقتی خوب نگاهش کردم دیدم کاغذی به همراه یک اسکناس ۱۰ تومانی به ۱۰۰ دلاری چسبیده است. کاغذ را که باز کردم روی آن نوشته شده بود: اسم من سوگل است از یکی از روستاهای آذربایجان این نامه را برایت می‌نویسم. امام رضا(ع) خیلی دوست داشتم خودم به زیارتت می‌آمدم این ۱۰تومانی و نامه را به همسایه‌مان اقدس‌خانم دادم تا برایت بیاورد. آن خادم پس از دیدن این نامه دنبال سوگل را گرفت و آرزویش را برآورده کرد و سوگل توانست برای زیارت به مشهد بیاید. 

بهترین مطلب منتشر شده
او گزارشی که اسفند ۷۹ در نظرسنجی با مردم پس از بازگشایی مجدد ضریح امام رضا(ع) پس از بسته بودن ضریح که ۵۵ روز به طول انجامیده را بهترین مطلب منتشر شده‌اش می‌داند و الان هم حتی وقتی از آن روز می‌گوید اشک در چشمانش حلقه می‌زند: «هیچ وقت مصاحبه با حفار و گنبدشوی حرم مطهر، استاد اسدالله زرین مهر را یادم نمی‌رود که با چه شور و شوق وصف‌ناشدنی از کارهایی که در مدت خدمتش در حرم انجام داده برایم گفت و من آن‌ها را منتشر کردم». 

با اجازه امام رضا(ع) بله
بغض گلوی حاج‌حسین را می‌گیرد زمانی که در مورد مصاحبه با عروس و دامادی صحبت می‌کند که تمام اعضای خانواده‌شان به جز یک برادر در زلزله بم از بین رفته بودند. «وارد رواق شیخ طوسی که شدم در بین شلوغی اطراف عروس و دامادهایی که برای جاری شدن خطبه عقدشان به آنجا آمده بودند جمعی پنج‌نفره نظرم را به خودش جلب کرد. جلو رفتم و گفتم اجازه هست سؤالی بپرسم؟ گفتم فامیل عروس و داماد کجا هستند؟ چرا این قدر کم هستید؟ داماد گفت من و عروس خانم در این دنیا هر کداممان تنها یک برادر داریم، بقیه اعضای خانواده ما در زلزله بم از بین رفته‌اند. عروس خانم هم می‌گفت من پدر ندارم دوست داشتم مراسم عقدم در مشهد و در حرم امام رضا(ع) برگزار شود. من و برادرم و همسرم و برادرش بلیت گرفتیم و راهی مشهد شدیم. الان که اینجاییم یک چیز خیلی برایم ناراحت‌کننده است آن هم اینکه سر سفره وقتی عاقد می‌گوید پدرعروس خانم اجازه هست؟ پدر و مادری ندارم که اجازه بدهند. وقتی این جمله را گفت همه به همراه عاقد زدیم زیر گریه. در دلم گفتم امام رضا(ع) شما پدر من هستید برای همین هم وقتی عاقد می‌خواست عقد را جاری کند گفتم با اجازه امام رضا(ع) بله». 
همین جمله و تیتر شدن آن در مصاحبه این عروس و داماد برکت برگزیده شدن در جشنواره ابوذر را برای حسین مروج کاشانی به همراه داشت. 

ترمز عصبانیت کشتی‌گیر معروف کشیده شد
«یادم می‌آید یکی از کشتی‌گیران معروف تیم ملی را روزی در حرم مطهر دیدم. با هم کلی صحبت کردیم و بین صحبت‌هایم به شوخی به او گفتم تا حالا شده بخوری زمین و به خاطر امام رضا(ع) کوتاه بیایی؟ خندید و چیزی نگفت. بعد از رفتنش زنگ زد و گفت با آن جمله‌ای که گفتی شرمنده امام رضا(ع) شدم، تصمیم گرفتم هر وقت عصبانی شدم به خاطر امام رضا(ع) نفسم را زمین بزنم و این تأثیر زیادی روی من گذاشته است».

۱۳ دعوت‌نامه ۱۳ رجب 
مروج کاشانی می‌گوید: خاطره‌ای عجیب از مصاحبه با یکی از مسئولان سامانه رضوان به یاد دارم که باز هم بیانگر کرامت بی‌پایان حضرت است. مسئول توزیع دعوت‌نامه‌های مهمانسرا می‌گفت: آقایی چندین نفر از ایتام را آورده بود و از ما درخواست دعوت‌نامه مهمانسرا برای آن‌ها داشت، با اینکه می‌بایست ثبت سامانه می‌شدند با هماهنگی که انجام شد تعدادی دعوت‌نامه صادر و تحویل آن‌ها شد اما همان آقایی که همراه ایتام بود گفت ۱۳ نفر باقی مانده‌اند که دعوت‌نامه ندارند یا برای همه دعوت‌نامه بدهید یا هیچ کدام نمی‌رویم مهمانسرا! یادم می‌آید روز سیزدهم رجب تولد امام علی(ع) بود، به هر دری زدیم جور نشد سرانجام به یکی از همکاران گفتم وقتی که دعوت‌نامه‌ها روزانه صادر می‌شود معمولاً تعدادی یا موفق به دریافت نمی‌شوند یا اینکه به دلایلی باقی می‌مانند برو ببین اگر دعوت‌نامه‌ای باقی مانده بیاور تا تحویل این بچه‌ها بدهیم. وقتی دعوت‌نامه‌های باقی مانده رسید شروع به شمردن که کردیم ۱، ۲، ۳ تا ۱۳ که دعوت‌نامه‌ها تکمیل و تمام شد! رو به امام رضا(ع) همان جا گفتم قربان کرمت آقا که خودت هم مثل جدت علی(ع) یتیم‌نوازی و اجازه ندادی دل این بچه یتیم‌ها بشکند.

خادمی در لباس رسانه
مروج در پایان می‌گوید: «می‌شود روزها نشست، از حضرت گفت، از زائرانش سخن به میان آورد و برکات را بازگو کرد. همان طور که گفتم بخواهم همه‌اش را بیان کنم می‌توان در موردش کتاب نوشت. مصاحبه با حفار و تلقین‌دهنده ویژه دفن اموات در حرم مطهر که عنوانش را گذاشته بودم «قبر دفتر کار من است»، انتشار مصاحبه‌ با حکاک سنگ‌های قبر اموات دفن شده در حرم با تیتر «حکاکی برای آخرت»، مصاحبه با مرحوم زنده‌دل؛ طلاکار گنبد حضرت رضا(ع) و «من تلفنچی حضرت هستم» همه و همه این‌ها نمونه‌های دیگری از تجربیات خبرنگاری است که حریم و حرم امام هشتم(ع) دفتر کارش بوده و سال‌ها از آنجا به حضرت خدمت کرده است.
 

کد خبر 1892

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha